*
روح جاری همه لحظه هامی
هوای همه نفسهام
نور همه نگاهام
شوق همه خنده هام...
با ورودش رشته افکارم رو پاره می کنه. کنارم می شینه. کمی خوش و بش می کنیم. میگه نسبت به چند سال پیش که دیده بودمت خیلی امیدوارتر شدی، هدفمندتر و البته مهربون تر...میگم: آره خودم هم اینو حس کردم. بعد می خندم و می گم خوب بزرگ شدم دیگه!
دوباره از دنیای اطرافم کنده میشم، راست میگه، عشق یک گرمای خاصی به زندگی میده... دیدتو عوض میکنه، یه انگیزه واسه مبارزه پیدا میکنی. عشق به آدم بلوغ میده....
قبلا هم گفتم نه؟ خوب بازم میگم:
تنها دلیل بودنمی!