Forbidden Apple

 

Friday, November 20, 2009

* مرز در عقل و جنون باریک است ...... کفر و ایمان چه به هم نزدیک است



این علامت رو حتما دیدین ، البته احتمالا بدون اون ببر و اژدها ! فلسفه پشتش رو خیلی قبول دارم ...
اسمش هست یین و یانگ . ترجمش میشه یگانگی تضادها ... یه تفسیرش اینه كه قسمت سفید یا همون یین كه نشونش اژدهاست ، مادینگی یا زنانگیه و قسمت سیاه ، یانگ ، نشونش ببره به معنی نرینگی یا مردانگی . وسط قسمت سفید یه دایره کوچیک سیاه میبینین و وسط قسمت سیاه یه دایره کوچیک سفید ، تفسیرش اینه كه هر زنی توی وجودش یک سری خصیصه های مردانه داره و هر مردی ته ته وجودش یک سری ویژگیهای زنانه . حالا به جای مرد و زن اصولا هر چیزی میتونین بذارین فقط کافیه كه مقابل هم باشن ، مثلا گرما و سرما ، ثروت و فقر ، و و و ... و دقیقا به همون شکل هم میتونین تفسیرش کنین : وقتی كه خیلی خیلی ناراحتی و فکر میکنی كه دنیا به آخر رسیده و هیچ نقطه امیدی دیگه نمونده باز هم یه چیزایی ، ولو خیلی کوچیک وجود داره كه خوشحالت کنه ، و وقتی كه در اوج شادی هستی و دنیا مال توه باز هم بابت یه چیزایی توی اعماق وجودت غمگینی ...
معنی و تفسیر واقعیش خیلی عمیقتر از این حرفاست ، اینجا هم خوب توضیح داده ، بد نیست . به هر حال خیلی قبولش دارم ، توی دنیای من ، نهایت وجود نداره ، هیچ کس شیطان یا فرشته مطلق نیست ، هیچ چیز خوب یا بد مطلق نیست ، همه چیز نسبیه ، همه چیز ...
.
.
پ . ن . این گویها هم اسمشون یین و یانگه ، یین رو وقتی تکون میدی صداش زیره و یانگ صداش بمه . خاصیت درمانی دارن ، باید بگیریشون توی دستت ، به کمک انگشتات تکونشون بدی ، یعنی درواقع بچرخونیشون به طوری كه صداشون در نیاد ، آروم و با تمرکز ... چند تا خوبی دارن ، اولا كه نمیذارن آرتروز مفاصل دست بگیری ، دوما چون دقت میکنی كه درست تکونشون بدی تمرکزت رو میبرن بالا و کم کم استرست رو از بین میبرن .

                   

|

Friday, November 13, 2009

*


اگه بگم پل ، اولین چیزی كه به ذهنتون میرسه چیه؟ گذر ؟ مقصد ؟ وصل ؟
.
اولین عکس :
هنوز پام رو روش نذاشته بودم ، یه لحضه وایسادم و نگاش کردم . وای ... چقدر منظره های اطرافش قشنگن ... یه کلیسای با شکوه با گنبد سبز ... رودخونه آروم و آبی ... و قلعه قدیمی و مرموز ، اونجا بالای کوه ... با وجود خنکی هوا ، هر چند قدم یه بار ، می ایستادم ، به لبه پل تکیه میدادم ، یه نفس عمیق میکشیدم و ...
- فکر کن اینجا اولین قرار زندگیت رو داشته باشی ، دوچرخه ات رو اینور پل ببندی ، تمام پل رو قدم زنان حرف بزنی ، انور پل توی قهوخانه یه چایی داغ بخوری و ...
- اه ... همون روز ، توی دیدار اول عاشق میشی ...
توی سالزبورگ هستیم ، شهر فیلم اشکها و لبخندها ، توی زادگاه موزارت ... یکی از بچه های تور میگه : منم اگه اینجا زندگی میکردم آهنگ میساختم !!
.
.
پل بروکلین رو یادتونه توی نیویورک ؟ واقعا هدفمون این بود كه رد شیم و بریم اونور ؟ نه ... میخواستیم با اون نوار بلند و سبز با همه عابرها و با همه دنیا حرف بزنیم ...
.
.
دومین عکس :
این مدل پلهاییه كه ژاپنیها توی مزرعه هاشون و توی روستاها روی جویهای باریک آب میساختن . پلهای زیگزاگ ... دو تا فلسفه پشت این طراحی هاست :
۱) معتقد بودن كه روح های پلید و انرژیهای منفی فقط میتونن روی خط صاف حرکت کنن ، پس وقتی از روی این پل رد شی نمیتونن دنبالت بیان .
۲) وقتی رسیدی به پیچ ، به بهانه دور زدن ، لحظه ای تامل کنی ، به اطرافت نگاه کنی ، صدای آب رو بشنوی ، سبزه هارو ببینی ، نسیم رو حس کنی ...
.
.
به نظرم زندگی مثل پله ... بعضیها عجله دارن زود از روش رد شن و به مقصد برسن ، ولی آیا واقعا مقصده كه مهمه ؟
.
حالا اگه بگم پل ، اولین چیزی كه به ذهنتون میرسه چیه؟
.
.
پ . ن . خیلی سعی کردم عکسهارو بزارم اینجا ولی نمیدونم چش بود كه نشد كه نشد ...

                   

|

Tuesday, November 03, 2009

* لبخند تو مرا بس ...









وقتی که نگاهشون میکنم یه آرامش خاصی بهم دست میده ...

                   

|
As someone who has eaten forbidden apple, I should say it's so sweet and worthy to give the heaven for .

قهوه تلخ
آفروديت
ديوونه
استامينوفن
A Memoir Of Madness
زنانه ترين اعترافات حوا
بي واژه
نقاشي صداها
آقای الف
خانم شین
عاقلانه
روپوش سرمه ای
روياهاي من
آخرين فرصت
آبی
تبسم
سيب سرخ خورشيد
شقايق
سیاه مشق
نیلوفرانه
سپید مثل برف
برگهای خاطره
دوگانه
يه فنجون قهوه با گردو
پنجره
اورانوس
نیمه پنهان
دختر نارنج و ترنج


November 2004
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
August 2007
September 2007
October 2007
December 2007
March 2008
May 2008
October 2008
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
February 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
November 2012

Gardoon Persian Templates

[Powered by Blogger]

XML