*
به هنرهای عصر جدید دقت کردین ؟
در حالیکه نهایت ذوقمون اینه که روی ماشینهای گرد و خاک گرفته بنویسیم لطفا مرا بشویید , یکی اومده و روی شیشه کثیف ماشینش , با جا به جا پاک کردن گرد و خاکها تابلوی فوق العاده زیبایی رو خلق کرده ...
ساعتها وقت گذاشته , چاقو رو از صدها جهت چرخونده , و تصاویر افسانه های شرق دور رو روی پوست هندونه به یادگار گذاشته ...
انسان هزاره های قبل , کوه رو میتراشید و از دل اون یک معبد سنگی یکپارچه میتراشید , بنایی که هنوز هم هست و با دیدن عظمتش نفس توی سینه حبس میشه ... ولی انسان هزاره سوم بعد از میلاد , دونه های ریز شن رو با چه ظرافتی روی هم میچینه , و توی ساحل گرم دریا قلعه ها و مجسمه های شنی قشنگ درست میکنه ...
توی کلاس با بازیگوشی تمام کاغذ رو تا میکردیم و موشک میساختیم , ولی انسان معاصر با تاثیر پذیری از اریگامی ژاپنی میدونه که کاغذ میتونه یه وسیله برای خلق اثر هنری باشه ... کاغذ رو تا میکنه , برش میده , باز هم تا میکنه و در نهایت کاردستی های فوق العاده زیبایی میسازه , که ایده جدیدشون و شکننده بودنشون نگاهو خیره میکنه ...
و خیلی مثالهای دیگه از آدمکهای پرتقالی , حکاکی های روی پوست تخم مرغ , شمشادهایی که قشنگتر از مجسمه های خدایان روم باستان تراشیده شدن و ...
واقعا علت این تغییر مسیر هنر چیه ؟ چه بلایی بر سر انسان نسل جدید اومده ؟
چه قدر میتونی اون ماشین رو توی پارکینگ نگهداری تا روی تابلوی گرد وخاکیت بارون نباره ؟
هندونه تا چه مدت میتونه تازه بمونه و با پلاسیده شدنش به طرح کنده کاری شدش جفا نکنه ؟
موجهای دریا و باد ساحلی آیا میفهمن که نباید اون قلعه افسانه ای رو خراب کنن ؟
آیا تازگی و نوآوری و ابتکار جای موندگاری رو گرفتن ؟ یا دونستن این واقعیت که عکس و فیلم اثرشون باقی میمونه ضرورت بقای خود اثر رو کمرنگ میکنه ؟
یا اینکه اینها هنرهای جدیدی نیستن و در گذشته ها هم بودن , فقط چون از بین رفتن ما از وجودشون بی اطلاع بودیم ؟
به هر حال , هر علتی که داره , جالبن و من از نگاه کردنشون لذت میبرم ... اتفاقا شاید قشنگیشون در فانی بودنشونه , و با از بین رفتنشون این فرصت رو به بعدی ها میدن تا لذت دوباره ساختنشونو تجربه کنن ...
نظر شما چیه ؟!