*
آسمان که ابری شد،
راه روشن خود را
توی دشت گم کردند
قاصدک ها
.
ای کاش نسیمی می وزید
نسیمی که هر روز
قاصدک جمع کند
به یاد "ما"
و روز فرخنده ای پرواز بیاموزد
به آنها
.
دیروز
باران آمد
آنقدر که خورشید
هنوز خیس است
.
آب از انگشتانمان سرریز می کند
و سبزه در دلمان می روید
.
خورشید
پیراهن چروک آسمان را
اتو می کشد
تولد بهار از راه رسیده است!
عزیز دلک من... گل من... عشق من ....
عیدت مبارک!