*
به ياد «رويا» ، بيمارستان شريعتي.
آنشب صداي باد در جانم نپيچيد.......... آنشب دگر چشمان من دل را نميديد
آنشب كنار آدم از آن ميوه خوردم.......... در پيش چشمان خدا از شرم مردم
اي كاش آنشب دستهايم سخت ميشد.......... يا يك نفر كه مانع اين دست ميشد
اي كاش آدم يك كمي سرسختتر بود.......... اي كاش ميشد بي رخ ابليس آسود
از ته ته دلم اميدوارم كه هميشه همينطور لطيف و مهربون بموني .