*
دريچهها ............... از اخوان ثالث

ما چون دو دريچه , روبهروي هم ,
آگاه ز هر بگو مگوي هم ,
هر روز سلام و پرسش و خنده ,
هر روز قرار روز آينده .
عمر آينهي بهشت , اما .... آه ,
بيش از شب و روز تير و دي كوتاه .
اكنون دل من شكسته و خسته است ,
زيرا يكي از دريچهها بسته است .
نه مهر فسون , نه ماه جادو كرد ,
نفرين بر سفر , كه هرچه كرد او كرد .