*
از ناصر زراعتي
كسي رفت به مغازه پرنده فروشي ، ديد سه تا قفس طوطی آنجاست . قيمت طوطی اول را پرسيد .پرنده فروش گفت : دويست هزار تومن .با تعجب گفت : دويست هزار تومن برای يه طوطي ؟ پرنده فروش گفت : آخه اين يه طوطی معمولی نيست . تمام ديوان خواجه حافظ رو از بره . قيمت طوطی دومی را پرسيد . پرنده فروش گفت : چهار صد هزار تومن .پرسيد : چرا اينقدر گرون ؟ گفت : آخه اين طوطی غير از ديوان حافظ ، ديوان شمس تبريزی مولانا رو هم از بره . رفت سراغ قفس سوم . ديد يک طوطی پير مُردني ، با پر و بال ريخته و گر گرفته ، نشسته يک گوشه و دارد چُرت ميزند . قيمت آن را پرسيد . پرنده فروش گفت : هشتصد هزار تومن . پوزخندی زد که : حتما اين يکی شاهنامه فردوسی و کليات سعدی و خمسه نظامی رو هم از بره !؟ پرنده فروش گفت : نه ... اتفاقاً اين طوطی تا حالا يه کلمه هم حرف نزده . اما اون دو تای ديگه بهش ميگن استاد .