*

* آدم جالبيه ، از اونايي كه شاعرن ولي شعر نميگن . ميگم : چرا نمينويسي ؟ اين تو و اين هم حروف الفبا ... ميگه : حروف الفبا در اختيار همست ، ولي هر كسي نميتونه باهاشون شعر بسازه ، مثل وجود خاك ، كه خدا از دل اون هزارها ميوه و گل و گياه آفريده ، ولي نهايت هنر آدمي اين بوده كه از خاك و گِل ، خشت و آجر و سفال بسازه ...
.
* براي تعريف طرز عمل آنزيمها ، كه در واقع همان كاتاليزورهاي واكنشهاي زيستي هستند ، مثالي خواندم كه به نظرم خيلي جالب آمد . آنزيمها همانطور كه ميدانيد ، يا نميدانيد ( راستش ، خيلي مهم نيست ) باعث تسريع واكنش ميشوند ، ولي خودشان مصرف نشده و در آخر به همان شكل اوليه باقي ميمانند :
در روزگاران قديم ، شيخ عربي ، پس از مرگش ، براي سه پسر خود 17 شتر باقي گذاشت . او وصيت كرد كه به آنها ، به ترتيب ، به نسبتهاي 2/1 ، 3/1 ، و 9/1 شتر به ارث برسد . پسرها براي حل اين مشكل نزد خواجهُ شهر رفتند . خواجه شتر خود را به آن 17 شتر اضافه كرده و به صورت زير تقسيم كرد :
( 1 ) + ( 2 + 6 + 9 ) = 18 = ( 1 ) + 17
(آنزيم) + محصول = كمپلكس آنزيم و سوبسترا = (آنزيم) + سوبسترا
در آخر تقسيم ، او شتر خود را كه دست نخورده باقي مانده بود ، برداشت .
.
سوبسترا = مواد اوليه ، واكنش دهنده ها