*
قبلاًها خونده بودمش ، ولي وقتي كه از دهن تو شنيدم ، ارزش و معني ديگه اي برام پيدا كرد ...
شريعتي ميگه :
خدايا ... به هر كه دوست داري عشق بياموز ... و به هر كه دوست تر ميداري بياموز كه دوست داشتن از عشق برتر است ...
و اينها هم قسمتهايي از كتاب كويرش :
عشق يك جوشش كور است و پيوندي از سر نابينايي . اما دوست داشتن پيوندي خودآگاه و از روي بصيرت روشن و زلال .
عشق با دوري و نزديكي در نوسان است . اگر دوري بطول انجامد ضعيف ميشود ، اگر تماس دوام يابد به ابتذال ميكشد . و تنها با بيم و اميد و تزلزل و اضطراب و « ديدار و پرهيز » زنده و نيرومند ميماند . اما دوست داشتن با اين حالات ناآشناست . دنيايش دنياي ديگري است .
عشق در دريا غرق شدن است و دوست داشتن در دريا شنا كردن .
عشق همواره با شك آلوده است و دوست داشتن سراپا يقين است .
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن .
راست ميگي ... براي رابطمون عشق واژهُ كوچيكيه ...