*
کوه را به سخره میگیرم ,
وقتی تو در نظرم پیدا میشوی .
دریا را به بازی میگیرم ,
وقتی تو در ذهنم مرور میشوی .
خورشید را به خنده میگذرانم ,
وقتی تو در نگاهم آشنا میشوی .
جاده را , شب را , رود را , ماه ,
ستارگان و حتی زمین را با تمام
حقایقش , به شوخی و به یک
نگاه میگذرانم . چون معتقدم ...
که حقیقتی جز تو ناب نیست .
که طبیعتی چون تو با
حقیقت آشنا نیست .
کوهی پیدا نمیشود که
چون تو بلند و استوار به نظر آید .
دریایی نام برده نمیشود
که چون تو آرام و با وقار موج بیندازد .
ستارگان , در تب و تاب تو
میمیرند و زنده میشوند و زمین ...
که به خاطر تو از بزرگی
زمین هم به سادگی پیش دلت
ایراد گرفتم .
که جای ایراد نیست , جای
ایراد نیست
زمین هنوز هم کوچک است .