بهانه مشترک تمام آدمهایی که اونجا جمع شده بودن ، گردی کامل ماه بود و شادی ... توی زمین چمنکاری شده کنار ساحل دایره وار نشستیم روی زمین ، یک عالمه طبل و سازهای محلی ساده اوردن ، حتی دیجریدو هم هست ! اولش فقط هله هوپ بازی میکنن . ما هم امتحان میکنیم ، قبلا ها نمیتونستم بچرخونمش و زودی میافتاد ولی اینبار هی میچرخه و من هی ذوق میکنم ... هوا تاریک میشه و ماه در میاد ... همه نوازنده ها دارن یه ریتم ساده ولی دلنشینی رو میزنن ... رقصنده های آتیش میان وسط . یکی چوبی دستشه که دو سرش آتیشه ، یکی هله هوپ شعله دار دور کمرشه ، یکی ... صدا ، همون موسیقی بومیهاست ، ولی اینبار به جای اینکه دور آتیش برقصن ، این آتیشه که دور اونها داره میرقصه ... چند نفری جلوی نوازنده ها ایستادن و دارن با تکونهای خاصی میرقصن . ریتم آهنگ جوریه که ناخودآگاه دوست داری باهاش یکی بشی . اکثر تماشاچیها هم همونجوری به حالت نشسته دارن خودشونو تکون تکون میدن ... بدون اینکه نگاه کسی یا نظر کسی براشون مهم باشه .... یکی از خانمهای رقصنده دستهاشو جور خاصی بالا گرفته ، یه لحظه به نظرم میاد که داره عبادت میکنه ، یاد صوفی ها میافتم ، پیروهای مولانا ، که هنوزم توی ترکیه هستن و یکی از قسمتهای مراسم مذهبیشون همانا چرخیدن دور خودشونه با ریتم ساده و صمیمی آهنگ و از خود بیخود شدن و ... از انرژی زیادی که توی محیط در گردشه احساس سرمستی میکنم ... . میریم کنار ساحل . انعکاس مهتاب توی آب زیبایی اون شب رو تکمیل میکنه ...
پ.ن.این فیلم ماله پارساله ، ولی امسال هم مثل همین بود !