Forbidden Apple

 

Monday, August 24, 2009

*


موزه هنرهای معاصر ... چه قدر این کلمه برام نوستالوژیکه ... البته از نوع پارک لاله اش !
این تلفیق هنر و علم رو دوست دارم ، بازی با نور و آیینه و سایه ، استفاده از قانونای فیزیک مثل وزن و انعکاس ، و داشتن اعتماد به نفس برای خلق و به نمایش گذاشتن فکرهای نویی که توی سرته ...
.
.
توی تابلوهای نقاشی دوتاشون بیشتر توجهمو جلب میکنن : توی یکیشون یه دختر خانم خوش اندامی بدون لباس سوار بر گورخری داره میتازه نکتش هم اینجاست که جای بیکینیش روی بدنش افتاده و شده ورژن انسانی همونی که سوارشه !
تابلوی بعدی دو تیکست که بغل هم گذاشته شده توی هر تیکه آقایی روی صندلی نشسته ، هر دو کف دستهاشون به حالت دعا بالاست ، یکی صورتش سفیده و دستاش سیاهن و بعدی برعکس صورتش سیاهه و دستاش سفیدن . این طوری تفسیرش میکنم که اونایی که آدمای خوبیین گاهی هرچه قدر هم که خداخدا میکنن دعاشون مستجاب نمیشه ولی خواسته آدمهایی که به نوعی رو سیاهن راحت بهشون داده میشه ...
.
.
کل اثر فقط یه راهروه ! روی سقفش لامپهای زرد کار گذاشته شده و نور زرد شدید باعث شده که دیوارها و سقف هم زرد دیده بشن . وقتی واردش میشیم ، در کمال تعجب میفهمم که بقیه چیزها مِن جمله ما سیاه سفید به نظر میایم !! یکی از جالبترین چیزهایی که توی عمرم دیدم ... انگاری وارد یکی از دستورهای فتوساپ شدی ، انگاری دیوارها یه دنیای مدرنن و بقیه عکسهای قدیمی ای هستن که اونجا دارن راه میرن ، انگاری سرزمین عجایبه ... وقتی میخواستی از در راهرو بری بیرون و وارد سالن بعدی بشی ، یه جایی بین مرز دو نور زرد و نور معمولی سالن نصف بدنت سیاه و سفید و نصف دیگش رنگی دیده میشد !
.
.
یه مسیر کوتاهه که تاریک تاریکه .. یه لحظه میترسم و میرم توی فاز دفاعی . آخه نمیدونی که هنرمند پیرو چه مکتبیه ، یهو دیدی داداییسم کار میکنه و هوس میکنه که اعتراضشو با غافلگیر کردن و ترسوندن بینندش بیان کنه . خوشبختانه هیچ اتفاقی نمیافته و میرسیم به یه اتاق . اتاق هم تاریکه ، همه جاش سیاهه ، یه پروژکتور از سقف آویزونه و نورش میتابه به قطره های خیلی ریز آبی که وسط اتاق ، فقط توی یه خط، داره از سقف میریزه . وای خدای من ... وسط اون آبشار کوچولوی بارونی یه رنگین کمان تشکیل شده که به خاطر حرکت قطره های آب مواج به نظر میاد ... دو تا فرشته خوشگل کوچولوی دوقولو ، بهشتی بودن منظره رو تکمیل کردن ...

                   

|
As someone who has eaten forbidden apple, I should say it's so sweet and worthy to give the heaven for .

قهوه تلخ
آفروديت
ديوونه
استامينوفن
A Memoir Of Madness
زنانه ترين اعترافات حوا
بي واژه
نقاشي صداها
آقای الف
خانم شین
عاقلانه
روپوش سرمه ای
روياهاي من
آخرين فرصت
آبی
تبسم
سيب سرخ خورشيد
شقايق
سیاه مشق
نیلوفرانه
سپید مثل برف
برگهای خاطره
دوگانه
يه فنجون قهوه با گردو
پنجره
اورانوس
نیمه پنهان
دختر نارنج و ترنج


November 2004
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
August 2007
September 2007
October 2007
December 2007
March 2008
May 2008
October 2008
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
February 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
November 2012

Gardoon Persian Templates

[Powered by Blogger]

XML