*

داریم با ۴۴۴ توی محله چینیها توی لس انجلس قدم میزنیم كه یهو میبینمشون .... یک عالمه گلدونهای سبز کوچولو كه تو هر کدوم یه بامبوی زرد گناهی هست ... حراج گذاشتنشون ، هر کدوم فقط ۳$ ! فکر میکنم كه خب گلدونش خوشگله و میتونم بعدن توش یه بامبو تازه بزارم ...
.
توی مدتی كه اونجام بر حسب عادت كه یه گلدون تو اتاقت هست پس باید بهش آب بدی، هر روز براش آب میریزم . چند روز میگذره . به نظرم مییاد كه رنگش یه کوچولو عوض شده ، از ۴۴۴ میپرسم اونم تایید میکنه كه کمی سبز شده ...
.
اسمشو میزارم بامزی . به بدبختی تو هواپیما میارمش كه برگای نحیفش نشکنن .
.
.
هر روز سرحالتر و شادابتر میشه . برگاش سبز میشن . اون قد میکشه ، من ذوق میکنم ... هر روز به هم سلام میکنیم ....
توی فنگ شوی میگن كه بامبوها توی یه گلدون باید ۳ یا ۵ یا ۸ تا باشن ، اگه از ۳ تا بیشتر بودن میتونین ۲ تاشو از اون فرفری ها بذارین ، و برای خوش یمنی بیشتر میتونین بهشون روبان قرمز یا بادزنگ ببندین . و موقعی واقعا لاکی بامبو میشه و برات خوش شانسی میاره كه کسی بهت اون رو هدیه بده نه اینکه خودت اون رو بخری .
بعد فکر میکنم كه بامزی خودش خودش رو به من هدیه داده ... با سبز شدنش ...
.
.
به نظرم مییاد كه چند روزه كه آبش خیلی زود تموم میشه . فکر میکنم شاید هوای خونه گرم شده و آبش تبخیر میشه ، ولی بعد فکر میکنم كه نه ، هوای خونه به وضوح سردتر از قبله .
گیگیلی میگه : چی کارش داری بچه رو ، خب تو سن رشده !
نگاش میکنم و فکر میکنم كه اوهوم ، از موقعی كه خریدمش حداقل 18-17 سانت قد کشیده ! مییام چک میکنم و میبینم كه بامبوها بین گیاهان بیشترین رشد رو دارن و حتی بعضی گونه هاشون میتونن تا روزی ۱۲۰ سانت قد بکشن !!
.
اوه خدای من ... با وحشت چشمام رو باز میکنم و فکر میکنم كه خدا رو شکر كه خواب بود ... بامزی بزرگ شده بود ، همه خونه رو گرفته بود و ...