*

چمدان خاطراتم را
همین جا در همین اتاق
خالی میکنم
کمرم درد گرفته از سنگینی اش .
شاید روزی ، باز چمدانم را پر کنم
اما اکنون می خواهم سبک سفر کنم
مثل دانه های حیرت انگیز برف ...
.
به دعا ایستاده اند
با لباسهای سفید
درختان !
با آنها همراه میشوم .
باد نفسمان را تا ملکوتت خواهد آورد ،
قول داده است ...