*
میدونی چند وقته که موهای سفید و طلاییت به لباسای من نچسبیده؟ میدونی چند وقته فنجون قهومو بین انگشتای خستت نچرخوندی و بهم نگفتی که نگران نباش ، همه چی درست میشه ، زود زود زود ... میدونی چقدر دلم هوای اینو کرده که اصرار کنی بیا فیلم ببینیم بعد من وسط کار و بدبختی تسلیم شم و فیلم ببینم تو هم وسط فیلم بخوابی؟ میدونی چند وقته بهم نگفتی کتابتو بردار بیا پیش من ، من بافتنی میبافم تو هم درس بخون؟ ...
.
.
دلم برات تنگ شده ... دلم اتاقمو خواست یهو ...