دلم میسوزد برای زمستان / زمین خمیازه میکشد / و اطلسیها به سرفه افتاده اند / سرما هرچه قدر هم زور بزند / نمیتواند روی خورشید را بپوشاند . بهار از راه میرسد / و تو / درخت هم نباشی اگر / شکوفه خواهی داد / باور نمیکنی؟ / به سر انگشتانت نگاه کن ! . زمستان رفت / شاید ما که همیشه سرمان پایین بود / و مواظب بودیم لیز نخوریم ، / نگاهی هم به پشت سر بیاندازیم / کار بهار همین است دیگر ! / سبزه را با زمین آشتی میدهد / ما را با همدیگر ... ! . عیدهای غربت دورند / اما در ثانیه ای / که نمیفهمی کی است / به صورتت میچسبند و / میروند / مثل بوسه ناگهانی کوچکی / که نمیدانی / کی آمد و کی رفت / اما میدانی که آمد / و مطمئنی که رفت ... . چشم میدوزم به ساعت / در انتظار و نگران / نکند لحظه ای حواسم جا بماند / و بی خبر بیاید / نکند یادم برود / دعایی ، اسمی ... می آید / مثل ان موسیقی آشنا / مثل گردش نارنج در کاسه آب ... . به نخ میکشم / یک در میان / یک شکوفه ، یک لبخند / و بر گردنم می آویزم ... / بهار است ... / عید همه مبارک !