*
باورم نمیشه که بعد از هشت ماه دوباره دارم اینجا مینویسم ... چه قدر دلم تنگ شده بود که ... *
.
* کل لینکهای این بغل باید اصلاح شن . خیلیها دیگه نمینویسن و بعضیها مثل
گلابی قرمز و این
خرسوی بدجنس بی معرفت وبلاگشونو کلا با جاش پاک کردن !! جالبه که پست آخر
بیواژه هم تاریخه با آخرین نوشته خودم !
آبی یعنی برو خجالت بکش که رکورد هممونو شکستی ! به من هیچ ربطی نداره ، من دوباره شروع کردم شماها هم باید همتون بنویسین !!
چندتایی دارم لینک اضافه میکنم که یکیش ماله
444 اِ و
اون یکیو هم خیلی دوس دارم ، باعث میشه به چیزهایی فکر کنم که مدتها ته ذهن و دلم قایم شده بودن !
.
* با اینکه باور کردنش هنوزم برام سخته ولی بالاخره تموم شد ... 444 مهربونم ، ممنونم که بودی ، که توی اون نیمه راه تنهام نذاشتی ... چشمامومیبندم و یه نفس عمیق میکشم ، وقتی که بازشون میکنم و اونو کنار خودم میبینم گرم میشم ، احساسی مملو از عشق و امید و پیروزی تمام وجودمو پر میکنه ...
.
* تمام تلاشمو کردم که
شمارشو بگیرم ، خدا میدونه چه قدر به حرفهای نازش احتیاج داشتم ، خونشون راحت گرفت ولی خب خونه نبود . هر کاری کردم موبایلش نگرفت ، البته انتظار زیادی بود تو این خر تو خری شماره های ایران ...
یهو یادش افتادم ، یاد دوست لاغر اندامی که نمیدونم این روح بزرگ رو چطوری توی اون اندام نحیف جا داده ...
- دلم گرفته ، خیلی تنهام ، توی این شهر بزرگ و سرد بدجوری بی دوست افتادم ...
- هر چی هست تو خودته ، توی وجود خودت دنبالش بگرد !
راس میگی گلکم ، باید ققنوس شم ، با این مشکل بی کسی برای چندمین بار توی زندگیم باید بجنگم ... از خودم دور شدم ، خودمو لابه لای راه درازی که اومدم یه جایی یه وقتی انگاری که گم کردم ...
.
* نگو من فقط یه رای میدم اونم " نه" به ... اگه بادی نیست که
این تپه شنی بزرگ رو از بین ببره خودمون باید یه کاری بکنیم ، اگه مشت مشت نمیشه ، پس دونه به دونه حتی !